ازدواج‌های موقت یا گورهای دائمی: جنایات کلثوم اکبری

محاکمه کلثوم اکبری، زنی که متهم به ازدواج، مسموم‌سازی و کسب سود از مردان سالخورده است، به یکی از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های سال‌های اخیر تبدیل شده است. فراتر از جنایات ذکر شده در این مورد، این پرونده آینه‌ای است از فرهنگ، مذهب و رنج خاموش سالمندانی که هدف دسیسه‌های این زن بودند.

محاکمه کلثوم اکبری، زنی که متهم به ازدواج، مسموم‌سازی و کسب سود از مردان سالخورده است، به یکی از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های سال‌های اخیر تبدیل شده است. فراتر از جنایات ذکر شده در این مورد، این پرونده آینه‌ای است از فرهنگ، مذهب و رنج خاموش سالمندانی که هدف دسیسه‌های این زن بودند.

در استان سرسبز مازندران، جایی که شالیزارها زیر آسمان مه‌آلود، تا بی‌نهایت امتداد دارند و زندگی به آرامی می‌گذرد، مردم یکدیگر را به نام می‌شناسند و چیزی از کسی پنهان نمی‌ماند. اما داستان کلثوم اکبری، زن ۵۷ ساله‌ای که اکنون به اتهام چندین قتل در دادگاه محاکمه می‌شود، همه را شوکه کرده است. نزدیک به دو دهه تمام، او در میان همسایگانش، همچون زنی عادی می‌زیست، در حالی‌که به گفته بازپرس‌های این پرونده، یکی از تاریک‌ترین پرونده‌های جنایی ایران معاصر رقم خورده است.

اتهامات وارده باین زن، بسیار هولناک هستند. دادستان‌ها می‌گویند که او، مردان سالخورده، بیوه، تنها و اغلب ثروتمند را هدف می‌گرفت و با توسل به ازدواج موقت (صیغه)، آنان را به دام می‌انداخت. در ظاهر، صیغه یک نهاد دینی برای تأمین همراهی و نیازهای مشروع در قالب عقدی با مدت معین و مهریه مشخص است؛ اما برای کلثوم اکبری، این سنت به ابزاری مرگبار تبدیل شد. او مهریه‌های کلانی می‌طلبید. گاه نقد، گاه ملک و پس از تضمین آن، آرام آرام قربانیانش را با دارو و الکل صنعتی، مسموم می‌کرد.

شیوه کار او بسیار موذیانه بود. او مقادیر نامحسوسی از داروهای فشار خون یا دیابت و گاه آغشته به الکل صنعتی را، در چای یا غذای فرد مورد نظر داخل میکرد. قربانیان به‌تدریج بیمار و ناتوان می‌شدند، گاهی به بیمارستان منتقل می‌شدند، همراه با اکبری که نقش همسر دلسوز را بازی می‌کرد. اما زهر، آهسته‌ آهسته اثر کار خود را می‌کرد و پزشکان علت مرگ را همان چیزی می‌نوشتند که طبیعی به نظر می‌رسید، یعنی عوارض کهنسالی. این چرخه نزدیک به بیست سال ادامه یافت، بی‌آنکه کسی ارتباط مرگ‌ها با یکدیگر را درک کند.

این سکوت در سال ۲۰۲۳ شکست؛ زمانی که غلامرضا بابایی۸۲ ساله و آخرین همسر او، پس از نوشیدن چای از پای درآمد، خانواده او، برخلاف گذشته، مرگ را تنها به «پیری» نسبت ندادند و خواستار کالبدشکافی شدند. نتیجه آزمایش‌ها همه چیز را آشکار کرد. پلیس با بازبینی مرگ‌های قدیمی‌تر، الگوی مشابهی یافت که دست‌کم به یازده قربانی دیگر بازمی‌گشت.

نام کلثوم اکبری، بهار امسال فراتر از دادگاه خبرساز شد، زمانی که در فصل هفتم سریال پرمخاطب «پایتخت»، کاراکتری با همین نام و به‌طور معمولی معرفی شد. همین کافی بود تا فضای مجازی منفجر شود. گروهی این انتخاب را توهین‌آمیز دانستند: چگونه می‌توان در یک کمدی خانوادگی، نام کسی را آورد که به بدنام‌ترین پرونده قتل‌های زنجیره‌ای متهم است؟ گروهی دیگر آن را طنزی گزنده و آینه‌ای از جامعه خواندند. این جدال به یک گفت‌وگوی ملی درباره مرز باریک میان سرگرمی و بهره‌برداری از رنج عمومی تبدیل شد.

اکنون در دادگاه شهر ساری، زن آرام و خاموش دیروز، در مرکز طوفان ایستاده است. خبرنگاران رفتار او را «عجیب و خونسرد» توصیف کرده‌اند. او به بخشی از اتهامات اعتراف کرده، اما مدعی است که قصد کشتن نداشته است: «اگر می‌دانستم کار به اینجا می‌رسد، هیچ‌گاه چنین نمی‌کردم». او در جایی دیگر، در حالی‌که قرآن به دست داشت، قسم خورد: «اگر آزاد شوم، دیگر تکرار نخواهم کرد».

برای خانواده‌های قربانیان، این سخنان چیزی جز ریا نیست. یکی از دختران مقتولان، خطاب به خبرنگاران گفت: «ما فقط عدالت می‌خواهیم و نمی‌گذاریم حق پدرم پایمال شود». این فریاد، پژواک اندوه بسیاری دیگر بود که باور دارند نه فقط از سوی اکبری، بلکه از سوی سیستمی که این الگوی تکراری را سال‌ها ندید، مورد خیانت قرار گرفته‌اند.

اما در این پرونده، عدالت معنای فراتری دارد. محاکمه اکبری، جامعه ایران را واداشته تا دوباره جایگاه صیغه را در زندگی معاصر بازنگری کند. مدافعان می‌گویند، این سنت برای بسیاری از زنان مطلقه یا مردان تنها، مشروعیت و امنیت می‌آورد. اما منتقدان، آن را قراردادی می‌دانند که می‌تواند به ابزاری برای سوءاستفاده بدل شود. در پرونده اکبری، نقش‌ها وارونه شد: زنی که به جای قربانی، متهم است که این سنت را به تله‌ای برای شکار مردان سالخورده تبدیل کرده است.

در اینجا، بحث تنها جنسیت نیست؛ بلکه سن هم هست. ایران مانند بسیاری از کشورها، با بحران جمعیت سالمند مواجه است. مردان مسن بی‌همسر، اغلب در تنهایی زندگی می‌کنند و به اهدافی آسان برای کلاهبرداری مالی یا، در این مورد خاص، شکار در پوشش صمیمیت بدل می‌شوند. بسیاری از ناظران می‌گویند که جنایات اکبری یک استثنا نیست، بلکه نمادی از غفلت سیستماتیک، نسبت به آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه است.

کلثوم اکبری همچنان در بازداشت به‌سر می‌برد و سرنوشتش نامعلوم است. شایعاتی درباره صدور حکم اعدام شنیده می‌شود، اما دادگاه هنوز رأی نهایی خود را اعلام نکرده است. آنچه این پرونده را زنده نگه می‌دارد، تنها جنایات منتسب به او نیست، بلکه پرسش‌های تلخی است که پیش روی جامعه گذاشته شده است: چگونه یک نهاد ریشه‌دار در ایمان انسانها، می‌تواند به ابزاری برای سوءاستفاده بدل شود؟ چگونه می‌توان از سالمندان تنها محافظت کرد؟ و چگونه زنی که در ظاهر ساده و آرام می‌زیست، توانست سال‌ها چنین الگوی دهشتناکی را پنهان کند؟

اشتراک‌گذاری:

مطالب بیشتر

حذف صفر از پول ملی کاهش قیمت نیست: درباره حذف صفرها از ریال ایران

تهران چهار صفر از ریال حذف خواهد کرد. آنچه مصرف‌کنندگان متوجه خواهند شد، چرا تورم علی‌رغم اسکناس‌های جدید ادامه دارد، و آیا این اقدام می‌تواند قیمت‌ها را در اقتصادی با کمبود دلار تثبیت کند. راهنمای مختصری برای مکانیسم‌ها و پیامدها.

لحظه حقیقت ایران: زمانی که انقلاب اجتناب‌ناپذیر می‌شود

ایران در آستانه انقلاب است: رهبران اصلاح‌طلب فراخوان همه‌پرسی درباره آینده کشور می‌دهند، در حالی که حمایت از رژیم به تنها ۱۲ درصد فروپاشیده است. شهروندانی که با فقر، بحران برق و آب، و سرکوب آزادی‌ها روبرو هستند، دیگر به وعده‌های انقلاب اسلامی باور ندارند. سوال این نیست که آیا انقلابی رخ خواهد داد، بلکه این است که کی—و رژیم باید انتخاب کند: تغییر کند یا محو شود. 

حذف صفر از پول ملی کاهش قیمت نیست: درباره حذف صفرها از ریال ایران

تهران چهار صفر از ریال حذف خواهد کرد. آنچه مصرف‌کنندگان متوجه خواهند شد، چرا تورم علی‌رغم اسکناس‌های جدید ادامه دارد، و آیا این اقدام می‌تواند قیمت‌ها را در اقتصادی با کمبود دلار تثبیت کند. راهنمای مختصری برای مکانیسم‌ها و پیامدها.

Read More »

لحظه حقیقت ایران: زمانی که انقلاب اجتناب‌ناپذیر می‌شود

ایران در آستانه انقلاب است: رهبران اصلاح‌طلب فراخوان همه‌پرسی درباره آینده کشور می‌دهند، در حالی که حمایت از رژیم به تنها ۱۲ درصد فروپاشیده است. شهروندانی که با فقر، بحران برق و آب، و سرکوب آزادی‌ها روبرو هستند، دیگر به وعده‌های انقلاب اسلامی باور ندارند. سوال این نیست که آیا انقلابی رخ خواهد داد، بلکه این است که کی—و رژیم باید انتخاب کند: تغییر کند یا محو شود. 

Read More »