در حالی که رژیم ایران، سرسختانه خشکسالی را عامل اصلی بحران آب در ایران معرفی میکند، حقیقت بسیار پیچیدهتر و نگرانکنندهتر است. بحران وحشتناک آب که در حال حاضر دامنگیر ایران شده، صرفاً یک امر ایجاد شده توسط طبیعت نیست. این موضوع، محصول ماشین فساد پیچیدهای است که حیاتیترین منبع کشور را، بیک معدن طلا برای دایره محدودی از ژنرالها، سیاستمداران و شرکتها تبدیل کرده است. در مرکز این شبکه، قدرتمندترین بازوی اقتصادی رژیم، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بخش عظیم ساختمانی آن، قرارگاه خاتمالانبیا ایستاده است. هر دوی این نهادها، از قدرت نامحدود و کنترلنشده خود سوءاستفاده کرده، رگهای حیاتی ایران را، به کالایی برای یک عده معدود و ممتاز تبدیل کردهاند. این استثمار، میلیونها شهروند کشور را به معنای واقعی کلمه، خشک و بیآب رها کرده است.
مافیای آب: یک شبکه فاسد که جریان را در ایران کنترل میکند
اکنون در راس هرم فساد آب و مافیای آبی در ایران، سردار عبدالرضا عابد، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا ایستاده که عملاً جریان زیرساختهای آب ایران را کنترل میکند. تحت فرماندهی عابد، این قرارگاه، اکثر پروژههای بزرگ انتقال آب و سدسازی کشور را تصاحب کرده است که اغلب بدون مناقصه عمومی انجام شده و فاقد هرگونه نظارت خارجی یا الزامات شفافیت قانونی است. این رویکرد، پیشبرد سریع پروژههای عظیم را ممکن میسازد که همزمان، ارزیابیهای زیستمحیطی و رویههای نظارتی را دور میزند. بهطور تلخ آمیزی، قرارگاهی که برای ساختمان کشور در نظر گرفته شده بود، بیک ماشین تخریب محیطزیست تبدیل شده است.
بازوی برنامهریزی این مافیا، شرکت «مهاب قدس» است. این شرکت، مشاوره و برنامهریزی را انجام داده و «خطمشیگذار» مافیا محسوب میشود. این شرکت که در دهه ۱۹۷۰ تأسیس شد، تقریباً تمام برنامهریزی های آب در کشور را کنترل میکند. این شرکت، دستمزدهای کلانی دریافت کرده و کار را بین شرکتهای تابعه توزیع میکند. عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و منتقد تیزبین سیستم، شرکت مهاب قدس را، «دست پنهان» در پشت عملیات گسترده سدسازی و انحراف آب ایران توصیف کرد. در لابی سیاسی برای ساخت زیرساختهای آب، «سپاساد» به شرکت مهاب قدس میپیوندد. این شرکت مهندسی و پیمانکاری، در اوایل دهه ۱۹۹۰، به عنوان بازوی سدسازی سپاه متولد و آماده شد. این شرکت از زمان تأسیسش، دهها پروژه ساخت سد و زیرساخت انتقال آب را اجرا کرده، در حالی که ملاحظات اجتماعی و زیستمحیطی را کاملاً نادیده گرفته است.
در مرکز این ماشین فعال، شرکت توسعه آب و نیروی ایران (IWPC) نیز قرار گرفته است که پیمانکار اصلی دولت و مسئول نظارت بر پروژههای زیرساختی بزرگمقیاس، از جمله ساخت سد و انتقال آب بین حوضهای است. این شرکت در لابی سیاسی مشترک، با مهاب قدس و سپاساد فعالیت میکند و مثلث قدرتی ایجاد کرده است که توزیع میلیاردها دلار سرازیر شده به پروژههای آب را در بین خود هماهنگ میکند.
سد گتوند، نمونه کاملی از فساد هماهنگ شده در بالا را ارائه میدهد. شرکت IWPC ، پروژه را به مهاب قدس و سپاساد منتقل کرد و هنگامی که زمینشناسان از تشکیل و ایجاد یک منبع عظیم نمکی در محل ساخت هشدار دادند، مقامات تصمیم گرفتند که بدون اطلاعرسانی به مردم درباره خطر افزایش شوری در رودخانه کارون، به کار خود ادامه دهند. سعید محمد، رئیس پیشین قرارگاه خاتمالانبیا (۲۰۱۹-۲۰۲۲) و سپاساد، به عنوان «معمار بزرگترین و جنجالیترین پروژهها» توصیف میشود. تحت فرماندهی او، قیمت سد گتوند، به ۳.۳ میلیارد دلار رسید که این رقم، سه برابر بودجه اولیه بود. هنگامی که سازه بهطور قابل پیشبینی ای شکست خورد و به صدها میلیون دلار اضافی برای تعمیرات نیاز داشت، نه تنها محمد مورد بازخواست قرار نگرفت، بلکه به مقام ارشدتری نیز ارتقا یافت.
نمونه دیگری که عمق فساد و تأثیر آن بر شهروندان ایرانی را نشان میدهد، شکست پروژه «جهاد آبرسانی» است که توسط قرارگاه سپاه بنام امام حسن مجتبی اجرا شد. در فوریه ۲۰۲۵، تحقیق ایرانوایر گزارش داد که هدف این پروژه، آبرسانی به حدود ۱۵۰۰ روستا بود. اجرای این پروژه، فقط به کشیدن لوله محدود شد و تمام روستاهای مربوط باین پروژه، با خطوط لوله اما بدون آب باقی ماندند. این الگوی سیستم مستمری است که در آن، قرارداد و سود، مهمتر از نتیجه عملی آن است.
یک شخصیت محوری در شبکه مزبور، محمد جوانبخت، مدیرعامل IWPC و فرمانده پیشین قرارگاه خاتمالانبیا است. عبور و تغییر جایگاه او از مقام فرماندهی نظامی به مدیریت منابع آب غیرنظامی، نفوذ سیستماتیک سپاه پاسداران در بخشهای غیرنظامی را نشان میدهد. مشکل ساختاری سیستم، در اینگونه انتصابات راهبردی محمد جوانبخت نیز آشکار میشود. نمونه دیگر آن، انتخاب مهدی دانشگر، شخصیت نزدیک به سعید جلیلی و جبهه پایداری انقلاب اسلامی، برای خدمت به عنوان معاون مشاور آب و مدیرکل دفتر مدیرعامل و روابط مجلس است. تحقیق ایرانوایر نشان میدهد که «هر چه دانشگر به جوانبخت دیکته میکند، اجرا میشود». انتصاب دانشگر به موقعیت کلیدی در مدیریت منابع آب، علیرغم فقدان سابقه فنی مرتبط با این موضوع، نحوه غلبه ملاحظات سیاسی بر تخصص حرفهای را افشا میکند که شهروندان ایرانی بهای آن را میپردازند.
هنگامی که چاهها خشک میشوند: هزینه انسانی و طمع نخبگان
از دهه ۱۹۹۰، بخاطر اقدامات شبکه بوجود آمده برای حفظ منافع پروژه های تحت نظر سپاه برای ساخت نزدیک به ۷۵۰ سد در سراسر ایران و نیز فشارهای وارد آمده، بسیاری از آنها، بهسرعت و بدون ارزیابی مناسب اثرات زیستمحیطی ساخته شدند. نتایج فاجعهبار این اقدامات، دیری نکشید که خود را نشان دادند: حوضههای رودخانهها کاملاً خشک شدند، ذخایر آب زیرزمینی با سرعت شگفتانگیزی خالی شدند، و دریاچههایی که نمادهای طبیعی بودند، مانند دریاچه اسطورهای ارومیه، کاملاً نابود شدند. در دشت تهران، سطح آبهای زیرزمینی در طی دو دهه، بیش از ۱۲ متر افت کرد، افتی که فرونشست ویرانگر زمین و آسیب جدی به زیرساختها را ایجاد کرد.
اما این پیامدها، تنها در جنبه زیستمحیطی متوقف نمیشوند. مدیریت فاسد آب ایران، هزینههای اجتماعی شدیدی نیز به همراه دارد. کل جوامع روستایی در ایران، به دلیل کمبود آب، مجبور به ترک زمینهایشان شدند و بدین ترتیب، مهاجرت آنها به شهرهای بزرگ، تولید یک بار اجتماعی سنگین و ناامیدی کامل گردیده است. در همین حال، تظاهرات گسترده کشاورزان و ساکنان اصفهان، خوزستان و دیگر مناطق در ایران، با سرکوبی خشونتآمیز و از جمله تیراندازی مواجه شدند که مجروحان جدی به همراه داشت. احساس تبعیض های قومی و منطقهای، بخاطر عدم ارسال آب به مناطق صنعتی وابسته به اقلیتهای بی بضاعت و عدم امکانات آنها برای تامین هزینه های مربوطه، احساس محرومیت را بیشتر تشدید کرده و تنش بین شهروندان و رژیم را افزایش داده است.
بالاتر از قانون: چگونه حمایت خامنهای، از فساد آب محافظت میکند
این سیستم، تحت حمایت مستقیم رهبر اعظم، علی خامنهای عمل میکند که وابستگی به سپاه را برای حفظ حکومتش عملی ساخت. تحت این شرایط، شبکه مافیای آب، بالاتر از قانون و در خفا عمل میکند.
این سیستم، توسط نفوذ نظامی و دستکاریهای قانونی که مصونیت تقریباً کامل آنرا تضمین میکنند، محافظت میشود. هر بار که یک دادگاه غیرنظامی، با شجاعت خود، جرأت حکم علیه سد غیرقانونی یا پروژه مخربی را دارد، حکم به سادگی کنار گذاشته میشود و تحت فشار مقامات «بالاتر» وفادار به رژیم، لغو میشود. کسانی که سعی در افشای حقیقت دارند و برای شکستن توطئه سکوت اقدام میکنند، مانند افشاگران، روزنامهنگاران و فعالان زیستمحیطی، بهزودی خود را تحت حمله رژیم مییابند.
اینگونه افراد، در بهترین حالت ممکنه، با آزار و تهدید مواجه میشوند و در بدترین حالت، به اتهام جاسوسی دستگیر و یا به تبعید فرستاده میشوند. همانطور که تحلیلگر، نیک کوثر شهادت داد: «در سال ۲۰۰۱، چند مقاله انتقادی درباره ساخت سدهایی که تأثیر منفی زیستمحیطی داشتند نوشتم. متعاقباً رئیسجمهور، محمد خاتمی مرا برای صحبت احضار کرد…، چند هفته بعد از آن، از نوشتن هر مطلبی درباره سدها منع شدم».
برای توجیه وجود این مافیا، هر پروژه مخربی، به عنوان یک دستاورد به مردم فروخته میشود. کانال غولپیکر دیگری «برای نجات مرکز» نیز وجود دارد و آن کارخانه عظیم نمکزدایی «در جنگ علیه تشنگی و آب» است. بدینترتیب و عملاً، میلیاردهای گمشده بودجه و پول ملت ایران، به جیب فرماندهان سپاه و شرکایشان سرازیر شده است. به عبارت دیگر، منفعت مافیای آب، در بدتر شدن بحران است تا بدین ترتیب، پروژهها، بودجهها و اختیارات بیشتری برای خود توجیه کند.
رژیم ایران تناقض مخربی را ایجاد کرده است: مجموعه نظامی-صنعتی که بقای سیاسی کوتاهمدت وعده میدهد، دقیقاً همانی است که بقای ملی بلندمدت را تقویض میکند. همانطور که منابع مختلف دولتی و تحلیلگران تخمین میزنند، اگر که شیرهای آب تهران واقعاً خشک شوند، جمهوری اسلامی کشف خواهد کرد که جلوی سیل خشم مردمی را که برای دهههای متمادی، شاهد سرقتهای سیستماتیک رژیم بوده اند، سدهای سپاه پاسداران نمیتوانند بگیرند. آب، اساسیترین منبع برای وجود، به بازیچهای در دست ژنرالها و تاجران بزرگ در ایران تبدیل شده است. بنابراین در حالی که از شهروندان مطالبه میشود که هر قطره آب را ذخیره کنند، شیرهای بزرگ آب، فقط برای نخبگان سیاسی و همکاران ممتازشان باز میشوند.
