دیدگاه | در را به روی خانواده‌ام باز کردم، اما درهای ایران در حال بسته شدن‌اند

سه روز پیش، دخترخاله‌ام از تهران رسید، در یک ون قرضی، همراه با شوهرش و دو بچه کوچک. با خودشان سه تا چمدان آوردند و آن هراس ساکت و فشرده‌ی آدم‌هایی که در مدت کوتاهی بیش از حد دیده‌اند. من در را به روی‌شان باز کردم، همان‌طور که هر ایرانی درِ خانه‌اش را به روی خانواده باز می‌کند، اما حالا که ساعت یک شب است و برق خانه‌ام باز هم چشمک می‌زند، می‌دانم این وضعیت نمی‌تواند ادامه پیدا کند.

نه به این دلیل که دوست‌شان ندارم. البته دوستشان دارم. ما با هم بزرگ شدیم، تابستان‌ها باهم از درخت‌های توت شیراز بالا می‌رفتیم. اما حالا چهار بزرگسال و دو کودک در یک آپارتمان کوچک، با سهمیه‌های محدود، منع رفت‌وآمد، و تهدید دائمی خشونت زندگی می‌کنیم. این طرز زندگی زیاد دوام نمی‌آورد. و ما تنها نیستیم. خانواده‌های زیادی در اصفهان، یزد، و حتی مشهد، به خانواده‌هایی که از پایتخت گریخته‌اند پناه داده اند. بعضی با نوزاد آمدند. بعضی پیاده آمدند. همه‌شان داستان‌هایی دارند که گفتنش از توانشان خارج است.

این یک بلای طبیعی نیست، و فقط نتیجه حمله‌ی خارجی هم نیست. این نتیجه‌ی رفتار حکومتی‌ست که ما را به جنگ کشانده، صدای اعتراض را خفه کرده، و شاید بدتر از همه سعی کرده ما را از هم جدا کند. اوایل همین هفته که اینترنت قطع شد و شبکه‌های موبایل از کار افتاد، چیزی فراتر از ترس حس کردم: حس حذف شدن. میلیون‌ها نفرمان همین را حس کردند.

آن‌ها نمی‌خواستند ببینیم در تهران چه می‌گذرد. نمی‌خواستند با هم حرف بزنیم، با هم سوگواری کنیم، یا با هم سازمان‌دهی شویم. آن‌ها از پیوند ما بیشتر از هر موشک خارجی می‌ترسند.

برای آن‌هایی که در غرب این را می‌خوانند: ما به تحریم‌های بیشتر نیاز نداریم. سال‌هاست با آن‌ها زندگی کرده‌ایم.تحریم­ها فقط مردم را گرسنه کرده‌اند، نه حاکمان را. اما لازم است دیگر این خیال را که این حکومت می‌تواند اصلاح شود کنار بگذارید. نمی‌تواند. می‌توانید خشونت و سانسور را محکوم کنید، اما اگر در کنار مردم ایران برای داشتن رهبری واقعی و دموکراتیک نایستید این حرف‌ها همه بی‌معناست.

دخترخاله‌ام روی زمینِ هال می‌خوابد. بچه‌اش در خواب گریه می‌کند. هرطور بتوانم بهشان غذا می‌دهم. اما آن‌چه واقعاً می‌خواهم به آن‌ها و به همه‌مان بدهم، آینده‌ روشن‌تر و بهتر است.

به ما کمک‌ کنید که برای به‌دست آورد این آینده بجنگیم. نه با بمب. نه با مجازات. بلکه با فشاری که مردم را هدف قرار ندهد، بلکه آن مردانی را، که ما را در تاریکی نگه داشته‌اند.

اشتراک‌گذاری:

مطالب بیشتر

پول‌ها کجاست؟

در حالی‌که مردم ایران بیش از ۴۸ ساعت است که از حساب‌های بانکی خود قطع شده‌اند، برخی یک سوال ساده

Read More »